سؤالی که آیتالله خامنهای لحظاتی قبل از شهادت شهید علمالهدی از او پرسیدند
آن روز شاید عدّهی این جوانان، بیست، سی نفر بیشتر نبود. بیست الی سی جوانان با دست خالی؛ اما با دل استوار از ایمان و توکّل به پروردگار. در اینجا، در این بیابانها، چند هزار تانک و نفربر زرهی از دشمن مستقر بود. آن جمع کوچک، برای مقابله با این جمع علیالظّاهر بزرگ میآمد؛ با ایمان به خدا و با توکل؛ آنگونه که حسینبنعلی علیهالسّلام، با جمع معدود، در مقابل دریای دشمن ایستاد، قلبش نلرزید، ارادهاش سست نشد و تردید در او راه پیدا نکرد. این جوانان، واقعاً همانطور بودند. من در همینجا، از شهید علم الهدی پرسیدم:
شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که اینگونه مصمّم به جنگ دشمن میروید؟ دیدم اینها دلهایشان آنچنان به نور ایمان و توکّل به خدا محکم است که از خالی بودن دست خود هیچ باکی ندارند.
حرکت کردند و رفتند. آنها خواستار جهاد در راه خدا و پذیرای شهادت در این راه بودند؛ چون میدانستند حقّند. شهدای ما در هر نقطهی این جبههی عظیم، با همین روحیه و با همین ایمان، جنگیدند. ۱۳۷۵/۱۲/۲۰
دیدگاه ها